داستان تیکنی (قسمت اول)

 .چون کامپوتر خرابه فعلا مجبورم متنامو بزارم


هر کاری می کنم نمیتونم با تبلت سایز عکسارو تنظیم کنم همش از کادر میره بیرون...


خواهشا اگه راهکاری دارید حتما بهم بگید.ممنون میشم


خوب دیگه سرتونو درد نمیارم این شما و اینم داستان


فقط نمیدونم داستانه طنزه؟ رمانه؟ جناییه؟ پلیسیه؟ ..یا چی...خخخخ خلاصه با دوستام یه چیزی نوشتیم


فقط بی نظر بیرون نریااااااااااااا...بدو برو ادامه مطلب 




  

از زبون شایو:


روزای آخره دیگه ... مدرسه ها داره تموم میشه...با بچه ها تو حیاط دبیرستان نشستیم .

.

لی لی :آسوکا برنامت واسه تابستون چیه ؟


آسوکا: هیچی برنامه ای ندارم

 

لی لی: وااا ...چی میگی تو !!من که کللللللللی دارم..


آلیسا:آخ جون تابستون..


شایو:بالاخره اومد من که میخوام کلی حال کنم...


آسوکا:خوش به حالتون...


شایو:اه وا تو دیگه چته؟


آسوکا:ها ....... ....... هیچی بابا 


شایو:ولی به نظرم یه چیزیت هس


لی لی :اههههههه ولش کن بابا ...خوب بچه ها نظرتون راجع به یه سفر درسته حسابی چیه؟


آلیسا مبپره هوا:عالیههههههههه..بعد میشینه سر جاش: ،،،ا. ولی پولش چی؟


لی لی:همش با خودم...


همه بچه ها یه جیغ بلند کشیدنو سر لی لی خراب شدن


لی لی موضوعو به پسرا هم گفت ..اونا هم قبول کردن ..نه په نکنن از خداشونم بود..البته به غیر از جین که ما ما نش زورش کرد بره تا چند روز از دستش آسایش داشته باشه.


فرداش راه افتادیم لی لی واسمون یه لیموزین گندههههههه گرفته بود تو ماشین نشستیم قیافه ی بعضیا واقعا صحنه بود


داشتم ازدیدن تیپ هوارانگ بالا میاوردم کتونی سبز . شلوار گشاد قهوه ای  ببین گشاااااادا...سو شرت گشاد نارنجی با یه cap آبی ..عینکشم که قربونش برم همیشه بالا کلش بودلی لی تو همه ی جیباش دستمال کاغذی کرده بود حالا بماند که ۳تا جعبه دستمال کاغذی تو کیفش بود آخی میدونی که یککککم حساسه  واییی آلیسا رو که نگو اینقدر این ضد آفتاب زده بود که صورتشش .......... ولش کن اما آسوکا بر خلاف تصورم یه تیپ قرمز مشکی خفنی زده بود و با وقار باورنکردنی از پنجره ی ماشین بیرونو نگاه میکرد به نظرم هم ناراحت بود هم اعصابش داغون جین هم همونطوری بود که همیشه بود   

   

 لی لی : هوارانگ خوش تیپ شدی ..


هوارنگ یهو جو گرفتش و پشت سرشو خاروند:هههه ااا مرسسسی 


همون موقع آرنجش خورد به دماغ استیو  استیوهم  یه موشت زد تو دهن هوارانگ. اونم که از حرف لی لی هنوز مات مبهوت بود هیچکاری نکرد


شایو:لی لی یه دستمال کاغذی میدی؟


لی لی:ندارم .


شایو: شیطونه میگه ..بزنم ....


آلیسا جلوشو گرفت وخودش یه دستمال کاغذی بهش داد آخه مسله حیاتی بود ..دماغش داش میومد.......


جین:خووووب .... دختر عمو ی گودزیلا ی من چطوره؟


آسوکا با عصبانیت:خفه شو 


جین با آرامش اونورو نگاه کردو هیچی نگفت ،....،،فک کن هیچچی نگفت 


چند دقیقه بعد


جین:آسوکا ببین ...


آسوکا:حرف نزن دیگه دیروز همه چیو گفتی همه کاراتم کردی همه چیرم شنیدم....بس کن 


هوارانگ:.چی گفته دیروز ؟؟..هااا


جین :هیچچچی بابا الکی شلوغش کرده ..من فقططط...امممم


لی لی :چییی؟


جین:خوب


آسوکا:ساکتتتتتتتتت شوووو تا نزدمت..


جین:هه دوس نداره بگم


آسوکا:برو بابا


جین:دیگه داری پررررو میشیا یه چیزی بهت میگما........


آسوکا:مثلا میخوای چی کار کنی.........


دیگه داشتن از سر جاشون پا میشدن که لارس جلو جینو گرفت آلیسا هم جلو آسوکا رو


استیو :بسه دیگه .. شما هم صبح تا شب دعوا میکنید .


لی لی:اگه گذاشتید این مسافرت کوفتی بهمون خوش بگذره....


هوارانگ: آقا اصلا کجا داریم میریم؟


آلیسا:خخخ  وا مگه نمیدونی موناکو دیگه 


آسوکا و هوارنگ و جین :چچچچ چچچییییی؟؟


شایو:خخخخخ آره جاهای دیدنی...


استیو:خخخخخخ گردش علمی-تاریخی..


لی لی با اشوه : مگه چیه یکم هم برید موزه ...حالا ....نترسید club هم می برمتون ...


هوارانگ:جوووووووون ...تو که منو کشتییییی


لی لی دوباره اشوه میاد:ایشششششش


جین : ای خداا .....


آسوکا: تو چته تو که اتاقت از هممون کللللللللللللاسیک تره.... البته بعد از خود لی لی ...


استیو:هههه اینو خوب اومدی

 

شایو: نه خیرم خونه ی جین خیلی هم مدرنه...


آسوکا:گفتم اتاقش.. کر نباش خانوم 


خلاصه شب شدو راننده رفت هتل...


سر میز شام ....... گارسون اومد ...


لی لی:خوب بچه ها سفارش بدین 


استیو:خوووب من ا! این عراجیف دیگه چیه تو این منو نوشته!!!


هوارانگ:احمق این زبان فرانسویه ...نوشته اینگلیسی صفحه بعد 


استیو:آههههان ...خخخخ آره اینا معنی میده 


شیایو:خخخ هوارانگ زرنگ شدی؟


هوارانگ:تو فکر پاندات باش تنهایی تو خونه چی میکشه


شایو:اههه وااههه


آسوکا: بچه مردمو ازیت نکن ..


هوارانگ:خخخخ باووشه خخخخخخ


آسوکا: درد

 

لارس:منو(menu) ژاپنی نداره؟؟


لی لی: رو رو برم ...سنگ پا قزوینه 


شایو:جین. تو چی میخوری؟


جین :هاا چییی من؟؟


شایو :آره دیگه تو


جین:بیف


استیو:چی؟مگه بو میاد؟ من که نبودم ..


همه دراون لحظه به قول لی لی poker face بودیم 


هوارانگ:خره   خله.  خنگه خدا.....پیف نه.  بـیـــفــ  ب‍ ‍ی‍ ‍ف‍ ‍...سه حرفه...همون بیف استراگانفه 

 

استیو:آها..

آلیسا :وااااااااااااااااااای....مگه داریم؟؟!!


جین داش قهقهه میزد ..فک کنم اولین بارش بود اونجوری میخندید. .. با خنده چقدر عوض میشد ..


لارس هم داش زمینو گاز میزد ..از خنده همون یه ذره چشش هم مهو شده بود 


لی لی و آلیسا و آسوکا هم که هنوز poker بودن 


استیو: خیلی خوب بابا .. حالا انگار چی گفتم ..منم پ ینی بیف میخورم 


آلیسا:ممنون من چیزی نمیخورم

 

لارس :نه بیا توروخدا بخور.....خوراک گوشت


آلیسا :همینا رو خوردی اندازه هرکولی دیگه 


لارس:شما بعدا برق 200000078666 ولت  کوفت خواهید کرد ...


آلیسا:نه خیرم  200000078664 ولت 


لارس: آهههان بلعه 


آسوکا: استیک


شایو :اااا خوووووب ...من. 

   

آسوکا :فس فس نکن دیگه   بگو

 

شایو :منم بیف


آسوکا: نه جون من چیز دیگه ای می گفتی


لی لی :بشقاب سبزیجات با سس Π^√¢$¥€¶∆{}ویی 


هوارانگ:آقا برا منم یه نیمرو بیارید بسمه فقط شل باشه ها .... سفت دوس ندارم 


آقا هیچی ما فقط لبخند زدیم ..


از شام خوردن چیزی نمیگم که هر کدوم حکایتیست مخصوصا استیو 


از زبون آسوکا :


هیچی دیگه بالاخره رفتیم واسه استراحت روز بیخودی بود پر از کل کل کردن با اینو اون امیدوارم فردا اینطوری نباشه ..


ساعت ۳ نصفه شبه همه خوابیم یهو یه صدایی میشنوم.....


آسوکا........آسوکا....آآآآآآآآآآآآآآآآسسسسسسسسوووووووووککککاااااااا


آسوکا:....لی لی تویی چرا عین وحشیا بیدارم می کنی .. مرض داری تنت میخاره . پاشمممم....


آسوکا: حالا چی میخوایی؟


لی لی :ببین ... یه صداهایی میاددد


آسوکا: کجا؟من که چیزی نمیشنوم..


لی لی:اینجا که نه .. از تراس میاد


آسوکا: چه صدایی؟


لی لی:صدایه ..صدایه...جیغ ... روح....نمیدونم.........


آسوکا: لی لی؟ داری گریه می کنیییی؟خجالت نمیکشی ؟


لی لی:نه ..من گریه نمیکنم...


آسوکا:چرا داری گریه می کنی


لی لی:نه.   نهههههه


آسوکا :چرا ....ایناها


یهو دیدم لی لی مثل جنیا محکم بغلم کرد ...هوففف داشتم له میشدم


لی لی:آره آره دارم گریه میکنم.......فقط توروخدا برو ببین چیه...


آسوکا: خدایا ...اینم شد مسافرت تعطیلات ما..بمیری لی لی ..


رفتم تراس ببینم چیه نزدیک درش که شدم دیدم یه صدا ها یی میاد.....راس میگفت واقعا وحشتناک بود..آروم در تراسو وا کردم..خودمم داشتم میترسیدم ..تا تهش رفتم هیچی نبود...همین که برگشتم دیدم پرده تکون خورد....پرده رو که کنار زدم

....

......

 پایان قسمت اول ...بدو برو نظر بده 

نظرات 27 + ارسال نظر
solinar سه‌شنبه 3 شهریور 1394 ساعت 19:07 http://krystaluniverse.mihanblog.com

سلام داستانت درحالت طنز و بامزه بود منم جمعه ها داستان تیکن تو وبم میزارم البته طنز نیست یه داستان طولانی از لی لی وماجراهاش پیشنهاد میدم شنبه ها به وبم بیااین داستانو دنبال کنی ممنون و راستی اسوکا دختر دایی جین میشه نه دختر عمو

ممنون از نظرت ..حتما میام

جنتل گرل سه‌شنبه 27 مرداد 1394 ساعت 16:59 http://TEKKENY.MIHANBLOG

وای عالیهههههههههههههههههههههههه
من خونده بودمش ولی یادم رفت نظر بدم ببخشید
وقعا قشنگه زود پارت سومشو بذار منتظرم

خوشحالم خوشت اومده.زود میزارم

عاشق تمام دختران تیکن سه‌شنبه 20 مرداد 1394 ساعت 19:57

بله یعنی اول که آدرس عکس نوشته شد و عکس تو پست اومد محکم با دو تا انگشتت بگیرش و انگشتت و باز و بسته کن انگشتت رو میشه حالا عضوم کنی

امتحان کردم نشد

عاشق تمام دختران تیکن سه‌شنبه 20 مرداد 1394 ساعت 12:21

بادست باید محکم بگیریش حالا عضو میکنیم؟

میشه بیشتر توضیح بدی؟

عاشق تمام دختران تیکن دوشنبه 19 مرداد 1394 ساعت 22:34

من اونم پیدا کردم میشه عضو کنیم

چه طوریه؟

عاشق تمام دختران تیکن دوشنبه 19 مرداد 1394 ساعت 19:46

انگار نیست خواهش میکنم منو تو وبلاگت عضو کن دلم تنگ شده راستی آپلود عکس باتبلت و یاد گرفتم

آپلود عکسو بلدم ...گذاشتنش تو وب رو هم بلدم ..فقط تنظیم سایزشو بلد نیستم

عاشق تمام دختران تیکن دوشنبه 19 مرداد 1394 ساعت 19:18

دستم خورد به انصراف از وبلاگ

خوب بهش بگو دوباره بیارتت

عاشق تمام دختران تیکن دوشنبه 19 مرداد 1394 ساعت 18:49

نمیتونی یه ظره سعی کنی شاید شد!

گفتن نمیشه ولی بازم سعی میکنم اگه شد حتما خبرت میکنم
چی شد که از اون یکی وب اومدی بیرون؟

عاشق تمام دختران تیکن دوشنبه 19 مرداد 1394 ساعت 16:16

نچ

متا سفانه تو بلاگ اسکای نمیشه

عاشق تمام دختران تیکن دوشنبه 19 مرداد 1394 ساعت 15:26

میشه منم تو وبلاگت عضو شم

مگه خودت نداری؟

عاشق تمام دختران تیکن دوشنبه 19 مرداد 1394 ساعت 15:14

راستش منم از بچه گربه خوشم نمیاد امروز مامانه بچه هاشو اونی که پیدا کردم و برد بابام میگه بهتر خب الان هستی بگم؟

بگو

عاشق تمام دختران تیکن یکشنبه 18 مرداد 1394 ساعت 19:11

باور کن الان هم که دارم مینیویسم زار زار اشک میریزم میای در مورد تیکن حرف بزنیم یا بچه گربه کودوم

Tekken

عاشق تمام دختران تیکن یکشنبه 18 مرداد 1394 ساعت 14:57

نه هنوز تازه یه بچه گربه ی مریضم توخیابون پیدا کردم

آخه...ناراحت نباش

عاشق تمام دختران تیکن شنبه 17 مرداد 1394 ساعت 10:04

شما بچه گربه دارین؟

نه چی شد حالش خوب شد؟

عاشق تمام دختران تیکن چهارشنبه 14 مرداد 1394 ساعت 15:50

سلامخوشگله وقت داری بحرفیم؟

آخ ببخشید دیر جواب دادم ...بگو

دیانا شنبه 10 مرداد 1394 ساعت 15:40 http://loverjinkazama1.blogsky.com

باحال بود

مرسی

عاشق تمام دختران تیکن جمعه 9 مرداد 1394 ساعت 17:41

داستان تیکنی قسمت ششم بیااا

عاشق تمام دختران تیکن جمعه 9 مرداد 1394 ساعت 13:50

قسمت پنجم بیاااااا

اومدم

عاشق تمام دختران تیکن جمعه 9 مرداد 1394 ساعت 00:40

پس چرا نظر نمیدی راستی داستانت فوق العاده قشنگه

ممنون مرسی.. نظر دادم که

عاشق تمام دختران تیکن پنج‌شنبه 8 مرداد 1394 ساعت 19:36

قسمت چهارمممم

اومدم

asuka پنج‌شنبه 8 مرداد 1394 ساعت 18:51 http://tekkencity.mihanblog.com

عالی بود مرسی

خواهش..منتظرقسمت بعدیش باش

عاشق تمام دختران تیکن پنج‌شنبه 8 مرداد 1394 ساعت 16:56

قسمت سوم بیااااا

اومدم

عاشق تمام دختران تیکن پنج‌شنبه 8 مرداد 1394 ساعت 12:48

قسمت دوم رو نوشتم بیاااااا

اومدمم

عاشق تمام دختران تیکن پنج‌شنبه 8 مرداد 1394 ساعت 11:27

یعنی آدرس عکس و یه جاتوورق مینیویسین و بعد از اون تو آدرس عکس مینیویسینش؟من این کارو کردم ولی جواب نداد راستی یه داستان تیکنی نوشتم بیا بخون قسمت اوله.

تو با گوشی میای یا با کامپیوتر؟...اومدم

چیهیرو پنج‌شنبه 8 مرداد 1394 ساعت 09:40 http://kazamajinlover.mihanblog.com

خیلی خوب بود فقط ترو خدا زودتر بقیشم بنویس

باشه چشم

عاشق تمام دختران تیکن چهارشنبه 7 مرداد 1394 ساعت 18:28

شما چطوری عکس وتو وبلاگتون میزارین اونم با تبلت؟!

رو عکس اون بالا..(درخته )کلیک میکنم بعد آدرس عکسو میزنم

یگانه چهارشنبه 7 مرداد 1394 ساعت 17:58 http://tekken2015.mihanblog.com/

خیلی عالیییییییییییییی بوددددددد لطفا زود تر بقیش هم بنویس منتظرم

مرسی گلم چشم

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.